ما با ماشين از خيابان كارگر به سمت كشاورز رفتيم اولش نااميد شديم و گفتيم حربهي دولت گرفت و مردم رفتند مسافرت، ولي هر چه جلوتر رفتيم اميد در دلهايمان شعله زد!
تقريبن از تقاطع كشاورز درگيريها شروع شد و نيرويهاي انتظامي بودند كه مردم را متفرق ميكردند و چشمهاي خودشان هم از گازاشكآور پر بود از اشك! ما به سمت 16 آذر رفتيم، تمامي وروديها به پايين بسته بود، برگشتيم! گويا نيروهاي انتظامي نتوانسته بودند آنطور كه خواسته حكومت بود مردم را متفرق كنند براي همين يكدفعه نيروهاي ضد شورش آمدند. تمام پارك لاله و خيابان حجاب پر شد از گاز اشكآور و مردمي كه در پارك براي تفريح آمده بودند با بچه و پيك نيك و سفرههايشان زير بغل به سمت كارگر شمالي و فاطمي در حال دويدن بودند هر كسي كه سيگاري بود تند تند سيگار روشن ميكرد و تو چشم زن و بچهها فوت ميكرد! فضاي خيابانهاي اطراف پارك لاله كاملن امنيتي بود و پر بود از ماموران ضد شورش با رنگهاي خاكستري و آبي و سبز !
ما به سمت كشاورز غربي رفتيم تا وارد چمران بشيم كه اونجا به اولين تقاطع كه رسيديم ديديم تقريبن چهار راه دست مردمه و جمعيتي بالغ بر 3 هزار نفر در حال شعار "مرگ بر خامنهاي" و "خامنهاي حيا كن ... سلطنت را رها كن" بودند! و وسط چهار راه هم آتيش روشن كرده بودند براي مقابله با گاز اشكآور!
زمان هر چه جلوتر ميرفت اوضاع براي حكومت وخيمتر ميشد تا اينكه بالاخره آخرين نيروي خود يعني نوپو و بسيج را هم وارد ميدان كردند!
جلوتر كه رفتيم سر يك چهار راه ديگه كه خلوتتر بود منظره جالبي رخ داد! دقيقن اتفاقي كه براي خودم افتاده بود (گفتم يه روزي ميگم!) داشت براي يه مردي كه از قضا هم قيافه و همسن خودم بود رخ ميداد و يه موتوري دو تركه بسيجي دنبالش ميكردند كه مرد به طرفي كه ما بوديم آمد و موتوري هم از بريدهگي خيابان گذشت و پيچيد جلوي پيكاني كه داشت مرد را از صحنه دور ميكرد و آن را متوقف كرد!
بايد كاري ميكردم (چرا كه مردم هم در يوسفآباد براي من هم همين كار را كردند، وگرنه الان من تو خونه نبودم!) ماشين را نگه داشتيم و به بچهها گفتم بريد جلوش را بگيريد تا مرد را نبرند دو سه تا ديگه از مردم هم اومدند جلو يكي از بسيجيها داشت مرد بيچاره را كه قلبش مثل گنجشك ميزد به سمت موتور رفيقش ميبرد مردم سعي كردند از دست اون بيرونش بيارند ولي بسيجي با كمال وقاحت اسپري فلفل را از جيب بيرون آورد به سمت مردم پاشيد تقريبن داشت مرد را ميبرد و با تجربهاي كه از سالهاي قبل داشتم ميدانستم چه بر سر او خواهد آمد همينطور سر دوستان داد ميزدم كه كاري كنيد كه يكباره يك جوان تقريبن 18 ساله كه انگاري فرشته نجات باشد از اون طرف خيابان دوان دوان خود را به بسيجيه رساند و خودش را انداخت روي بسيجيه و با اسپري فلفلي كه داشت مقابله به مثل كرد و دقيقن تو چشماش زد!
بسيجي داد زد آي كور شدم كور شدم! مرد را رها كرد و داد زد "سيد بيا من رو ببر... زود باش" تا سيد بيايد و بسيجي سوار شود كتك بود كه ميخورد و بالاخره توانست از ميان مردم بگريزد و با رفيقش فرار كند!
مرد رها شده و راننده پيكان كه انگاري دنيا را به آنها داده باشند هم از راه ديگري رفتند!
مردم هم چنان از اين حركت خود و آن جوان احساس شعف داشتند تو گويي قدرتي دوباره يافتهاند و به سمت تجمع حركت كردند!
ما تقريبن تا ساعت 10 همان حوالي و اميرآباد بوديم!
آخر وقت (حوالي ساعت 10) نميدانم چه اتفاقي در كوي و اميرآباد يا پارك لاله افتاده بود كه چيزي در حدود دو سه هزار نيروي ضد شورش و بسيجي و نوپو در لباسهايي با رنگهاي خاكستري و آبي و سبز و شخصي سرتاسر كارگر از انقلاب تا كوي را پوشانده بودند!
دوستي كه تازه برگشته بود تلفن زد و گفت همين داستان در ميدان ونك و خيابان يوسفآباد و هفتتير و انقلاب هم بوده است!
شد آنچه كه بايد ميشد!
من هيچ سالگردي از 18 تير را به شكوهي و با عظمتي و شلوغي امسال نديدم! اگر سالهاي قبل فقط دانشجو بود امسال پير و جوان از هر قشر بودند و سه روز تعطيلي و سفارشهاي مكرر مجريهاي خودفروخته صدا و سيما براي رفتن مردم به مسافرت و شمال هم كارگر نشد و مردم همچنان در ميدان بودند و حكومت هم شوكه شد!
آقاي احمدي مقدم فرمانده ناجا ديديد كه مردم را نميشناسيد و بر خلاف حرف شما ماندند و 18 تير را گرامي داشتند!
جعفر پویه
بر خلاف همه تهدیدات و رجز خوانیهای گماشتگان ولی فقیه و اوباشان سرکوبگر آن، امروز هزاران زن و مرد آزادیخواه با حضور در خیابانهای شهرهای مختلف کشور به ویژه تهران، مخالفت خود با رژیم ستمگر را با صدای بلند ابراز داشتند. حضور دلاورانه زنان و مردان رشید میهن در عرصه مبارزه ای رویارو با نیروهای تا دندان مسلح رژیم ولی فقیه بار دیگر ثابت کرد که سرکوبگران در مقابل اراده تزلزل ناپذیر آنان هیچ اند.
جوانان مبارز و آزادیخواه آنچنان عرصه را بر نیروهای سرکوبگر رژیم ستمگران تنگ کرده اند که هر ترفند آنان به سرعت به ضد خود تبدیل شده و شکست را همچون شرنگ به حلقوم شان فرو می کنند. پای کوبیدن مردمی که از ستمگری و ظلم رژیم دجالان به تنگ آمده اند و خواهان دستیابی به آزادی هستند و همبستگی قهرمانانه آنان، چشم همه جهانیان را به سوی دلاوریهای آنان دوخته است. امروز دیگر تنها این ایرانیان تبعیدی و فعالان و کوشندگان سیاسی و اجتماعی در خارج نیستند که نگران فرزندان مبارز میهن اند و سعی در کمک رسانی به آنان را دارند بلکه، هر آزادیخواهی در هر گوشه جهان که اخبار و کوشش دیگر مردمان را دنبال می کند و یا بدان علاقمند است، چشم و گوش به اخبار رسیده از ایران سپرده است و با توجه ویژه این اتفاقات را دنبال می کند.
در روزهای گذشته رژیم سعی کرد با دندان نشان دادن توسط فرماندهان نیروهای سرکوبگر و تهدید به وسیله اوباش سرشناس، امکان برگزاری تجمع اعتراضی و راهپیمایی در روز 18 تیر را نا ممکن جلوه دهد. مرتضی تمدن، استاندار تهران نیز با قمه بستن از رو برای مردم گفت: "هیچ مجوزی برای تجمع در روز ۱۸ تیر درخواست و صادر نشده است. اگر چنانچه افراد معدودی بخواهند با گوش دادن به فراخوان شبكههای ضد انقلاب تحرك ضد امنیتی داشته باشند زیر گامهای مردم هوشیار ما له خواهند شد."
این گماشته بی مقدار ولایت فقیه نمی فهمد و یا نمی خواهد بفهمد مردمی که از ظلم و ستم رژیم دجالان به تنگ آمده اند برای حق خواهی و عدالت جویی نه تنها درخواست تجمع از سرکوبگران نکرده و نخواهند کرد بلکه، این او و رژیم ددمنش اش هستند که زیر گامهای استوار زنان و مردان دلاور آزادیخواه درحال له شدن هستند. به همین دلیل امروز همه خیابانهایی که به دانشگاه تهران ختم می شود، توسط اوباش سرکوبگر رژیم اشغال شدند تا اجازه هیچ تحرکی را به مردم ندهند. همچنین هلیکوپترهای سپاه بر فراز شهر به چرخ زدن درآمدند تا هر فعل و انفعال مردم را به سرعت گزارش کنند. اما با همه کنترل شدید امنیتی خیابانهای شهر و اخلال در سیستم تلفن همراه و قطع پیامک، مردم زیر گوش نیروهای سرکوبگر، تجمعهای چند هزار نفری برگزار کردند و روسیاهی بزرگی برای گماشتگان سرکوبگر و ولی فقیه آنان به بار آوردند. حال این ولی فقیه ارتجاع و سردمداران اوباش سرکوبگر هستند که زیر گامهای استوار آزادیخواهان همبسته احساس له شدگی می کنند یا برعکس؟
به عزم دلاورانه همه زنان و مردان رشیدی که با حضور در خیابانهای شهر شرنگ شکست را به حلقوم ولایت فقیه ریختند و داغ ننگ سرکوبگری را بر پیشانی عوامل استبداد او کوبیدند درود می فرستیم. اراده پولادین فرزندان رشید میهن برای آزادیخواهی را می ستاییم و همبستگی بی مانندشان برای رسیدن به مقصود را ارج می نهیم.
ننگ ابدی بر ستم پیشه ای چون ولی فقیه و گماشتگان و عمال استبداد او که به سوی جوانان رشید میهن شلیک می کنند و با ریختن خون آنان نفرت ابدی را برای خود و رهبران بی وجدانشان ذخیره می سازند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر