آدرس جدید ما بخاطر فیلترشدنمان

مجتبي خامنه اي (پسر علی خامنه ای) كيست؟

این freegate احمق
امشب داشتم با فری گیت کار میکردم دوباره کارافتاد . آخ که خدا به بعضی ها شفا بده


مجتبي خامنه اي (پسر علی خامنه ای) كيست؟ عکس روبرو تنها عکس منتشر شده از وی است

او را میتوان تئوریسین اصلی کودتای 23 خردااد نامید.همچنین او داماد غلامعلی حداد عادل رییس سابق مجلس شورای اسلامی است.او که روابط نزدیکی با سران سپاه داردقصد دارد با کمک ایشان خود را خلیفه ایران کند و جمهوری اسلامی را به حکومت اسلامی تبدیل کند.به همین دلیل قصد دارد با کودتای 23 خرداد و حذف اصلاح طلبان و شخص هاشمی رفسنجانی و با تحت فشار قرار دادن مجلس خبرگان رهبری بر دستگاه خلافت بشیند و حکومت اسلامی تشکیل دهد. او شخصی بسیار تندرو و دارای انیشه های افراطی همچون طالبان است. او از شاگردان مصبباح یزدی بوده است. ردپای او در بسیاری از پروژه های نفت دیده می شود. خبرهای مربوط به بیت رهبری گویای این نکته است که رهبری نظام تمام امیدش براي رهبری آینده را به پسرش مجتبی بسته است. مجتبی که چهل ساله است مافیای ایثارگران و انصار را اداره می کند. مجتبی مجتهد است و در منابع اجتهادی و فقاهتی قم نفوذ عجیبی پیدا کرده و از طرفی هم با حاج آقا خرازی قم که رهبر معنوی و تشکیلاتی بسیاری از جریانهای انصار است روابط گسترده دارد. بسیاری معتقدند که او به عنوان همزه وصل بیت و حزب الله عمل می کند و رد پایش در بسیاری از پروژه های حزب الله دیده می شود. گفته می شود که رهبری نظام به او امید فراوان بسته است که تا ده سال دیگر که او پنجاه ساله می شود و موقعیت فقهی بالائی پیدا می کند جانشینی جوان و مقتدر برای خامنه ای باشد. به زودی اطلاعات بیشتری در مورد مجتبی و روابطش با حزب الله تهران و قم در پشت پرده منعکس می شود.


رو شدن دست آمریکا و انگلیس در اغتشاشات

سخنگوی وزارت خارجه رژیم روز گذشته گفته بود ما اسنادی داریم که نشان می دهد آمریکا و انگلیس از اغتشاشگران حمایت می کنند. عکس زیر باید یکی از اسناد مربوطه باشد. حالا هی بگین آقا دروغ میگه


طبق معمول شیوا از وبلاگ فریاد بی صدا با اون متنای باحالش

تراژدی الله و اکبر :

من همیشه گفتم اگه میخوای سر به سر هر کی بذاری بذار ولی سر به سر این جنوب شهری ها نذار که برات شر میشن ! حالا میخوای آدم عادی باشی یا دولتی یا نظامی یا هر چیزی . من پیشنهاد میکنم کلن بهتره که آدم هر کار خشنی میخواد بکنه یا مرکز یا بالای شهر بکنه و دور جنوب شهر رو خط بکشه :

پریشب رفته بودیم خونه ننه بابای آرتین . حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت روز انقلاب میرفت !! ظهر آرتین اومد خونه و گفت مادرم بخاطر اومدن خواهرت دعوتمون کرده و گفته بریم اونجا . هر چی گفتم بابا امروز قراره جنگ بشه و نمیشه .. گفت خب زودتر میریم و دعوای مردم و دولت عصر هست و ظهر نیست . خواهرم هم که چترباز , گفت آره بریم و من خانواده آرتین رو میخوام ببینم و سر راه هم از انقلابیون عکس میگیرم ! خلاصه شرط کردم که شب من بمون خونه اینا نیستم و بر میگردیم خونه خودمون و دو تایی قول دادن . ناهار رو خوردیم و یه نیم ساعتی استراحت کردیم و بعد هم حاضر شدیم و رفتیم . چشمتون روز بد نبینه . طرفهای میدون 24 اسفند جلومون رو گرفتن که کجا ؟ نمیشه رد بشین . برگشتیم و از کوچه پس کوچه ها زدیم و باز جلوتر جلومونو گرفتن . خلاصه یکساعتی هی موش و گربه بازی میکردیم تا آخر از یه سوراخی در رفتم و رفتیم به سمت خونه بابای آرتین . وقتی رسیدیم میگفتن بالای شهر بزن بکش شده . البته بالا شهر اینا همون طرف های 24 اسفند اینا بود !

ساعت 10 شب بود که بابای آرتین بلند شد و گفت : همه بریم پشت بوم الله و اکبر بگیم . حالا مگه یکی دو تا بودیم ؟ نزدیک 30 نفر آدم راه افتادیم رفتیم پشت بوم . به همین تعداد هم خونه های دیگه روش آدم بود . جنوب شهر هم که مثل بالای شهر نیست همه 2 نفره و نهایت 4 نفره باشه . کمترینشون 10 نفره هستن !!!! پشت بوم ها رو نگاه میکردی سرت سیاهی می رفت اینقدر آدم جمع شده بود و همه عربده میکشیدن و الله و اکبر میگفتن . قبل از اون طرف های خودمون فکر میکردم خیلی قیامته و تازه اینجا فهمیدم قیامت یعنی چی !!! یکی بود بلندگو سر خود محل و رهبرشون بود انگار . یه صدای خش دار نکره ای داشت که عربده میشید موهای تنم سیخ میشد . اون میگفت , کل محل تکرار میکردن . چنان خر تو خری بود که حد نداشت . از همه جالب تر این بود که همه شرکت داشتن . توی اون شلوغی میتونستی صداهای ضعیف پیرمرد یا پیرزنی رو بشنوی که داشتن الله و اکبر میگفتن و میخواستن به نوعی اعتراض کرده باشن . یه ده دقیقه ای که گذشت یهو صدای تیر اندازی به گوش رسید و مردم گفتن بسیجی ها ریختن تیر هوایی میزنن . یهو دیدم نصف جمعیت همه خونه ها رفتن پایین و باقی که بیشتر زن و بچه ها بودن موندن بالا و صداها یهو شد زنونه . ما هم مونده بودیم که این مردا کجا رفتن که کم کم سر و کله همشون پیدا شد و واویلا ! تو دست هر کی یه چیزی بود . یکی آجر آورده بود یکی بلوک سیمانی یکی گونی ماسه یکی سنگ یکی گلدون سفالی یکی چوب یکی شیشه یکی شیشه نوشابه و خلاصه چیزایی دستشون بود که کافی بود ول بشه تو سر هر آدمی تا مغز طرف متلاشی بشه !
تو همین فکرا بودم که صدای تیر اندازی نزدیک شد و یه گله موتور سوار بسیجی اومد تو کوچه آرتین اینا و آقا یهو مردا هر چی دستشون بود ول دادن کله اینا و من با دهن باز فقط مونده بودم اینا چیکار میکنن . خونه روبروییشون یارو گاز پیک نیکی رو بلند کرد و عربده کشید : یا ابوالفضل و ول داد پایین و چنان صدایی داد که کم مونده بود سکته کنم . فکر کنم نصف شیشه های محل هم پشت سر انفجارش شکست و ریخت پایین . به دنبالش مردم شروع کردن عربده کشیدن و مرگ بر دیکتاتور و الله و اکبر و یا حسین میر حسین سر دادن . کمی جرات کردم رفتم لب پشت بوم و پایین رو نگاه کردم و دیدم تمام موتور سوارا آش و لاش شدن و کنار دیوارها سنگر گرفتن تا چیزی تو سرشون نخوره و چند تایی هم رو زمین افتادن و خون مالی . یکی دو تا از موتور هاشون هم داشت میسوخت . تو همین فکرا بودم که یهو دو تا وانت نیسان اومد توی کوچه و از پشتش یه لشکر آدم ریخت پایین و دست هر کدوم چماق و قمه و زنجیر . آقا چنان این بسیجی ها رو زدن و تیکه پارشون کردن که کم مونده بود بالا بیارم . بعد هم لش همشونو انداختن پشت وانت و رفتن ... تا رفتن مردم نعره کشیدن الله اکبر ... خلاصه تا ساعت یازده شب نعره کشیدن ادامه داشت و بعد کم کم رفتن خونه هاشون ..

تا دیروز فکر میکردم مبارزه یعنی طرف های ما . حالا تازه دارم میفهمم چرا شاهنشاه تو میدون ژاله و محلات جنوب شهر مردم رو به رگبار بست و نگو میدونست اینا چه جانورهایی هستن !!!!! فکر میکنم تقاص تمام جوون هایی که پریروز کتک خوردن و کشته شدن رو اینا گرفتن . تازه این یه محل فسقلی بود و فکرشو بکنین اخبار میگفت نازی آباد و شوش و مولوی و هاشمی و جیحون و ... هم مردم شلوغ کرده بودن و درگیری شدید بوده . این جنوب شهری ها تا جایی که من میدونم از کسی دلخور بشن , کتک کاری نمیکنن یهو چاقو رو میکنن تو شکم یارو و فاتحه ش رو میخونن . حالا وقتی کار به این درگیری ها برسه , اون گاز پیکنیکی ول دادن پایین یه نمونه ش بود .. خدا میدونه چه کارهایی که نکردن . دیروز روزنامه جوان به نقل از تابناک نوشته بود
http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=52709 که این روزنامه آموزش ساخت بمب رو به مردم آموزش داده و پیروش نوشته بود توپ پینگ پنگ و ... تو بازار تهران نیست شده که این مواد برای ساخت این بمب ها بکار میره . خدا میدونه با اینها میخوان چیکار کنن . یه ضرب المثلی هست که میگه فنر رو هر چقدر بیشتر فشار بدی , بیشتر قدرت پیدا میکنه !!!!!!! بازم مثل همیشه امیدوارم همه چی با صلح و صفا و بدور از خشونت و درگیری تموم بشه . با کشتن و خونریزی سنگ روی سنگ قرار نمیگیره ...

1 نظرات:

ناشناس | ۳ تیر ۱۳۸۸ ساعت ۰:۴۸

بابا خیییییییییلی باحالی.

ارسال یک نظر